بالاخره شد . بالاخره اتفاق افتاد ..اون لحظه ای که همیشه پس ذهنم بهش فکر میکردم درست وقتی که منتظرش نبودم اتفاق افتاد .در صبح یک روز نسبتا خنک پاییزی در حالی که دوان دوان با لبخندی بر لب از فتح رور آمیزی که انتظارم و میکشید به سمت توپ در حال حرکت بودم درست وقتی که در یک قدمی توپ پای راستم و تکیه گاه کردم . صداش امد که انگاری گفت ^ تق ^ و صدای آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآخ و تالاپی افتادن من روی زمین چند دقیقه بعد من در حالی که زانوم و گرفته بودم و داشتم درد میکشیدم گذشت . کم کم تونستم بلند بشم و برم روی نیمکت بشینم . راستش بعدش و یادم نمیاد .... تا اینکه دیدم سوار ماشینم و دارم به سمت
خونه رانندگی میکنم الانم که 2 هفته ای از این ماجرا میگذره چند جلسه ای فیزیوتراپی رفتم و میتونم راه برم و حرکت کنم . ولی میگن باید تحت مراقبت و تقویت روزانه باشه بله رباط و مینیسکم به شدت اسیب دیده . خلاصه از اینکه این مدلی باعث بشه که دیگه نتونم فوتبال بازی کنم اصلا خوب نیست . من برای حداقل 8 سال دیگه امید داشتم . درست راس 50 سالگی برم سمت ورزش سبک تر و نرمش های روزانه و تناسب اندام . اخخخخخخخخخخخخخخ چرااااااااااااااااااااا منننننننننننننننننننن + نوشته شده در پنجشنبه چهارم آبان ۱۴۰۲ ساعت 19:32 توسط hamed | تابستان ٤٢...
ما را در سایت تابستان ٤٢ دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : atre2 بازدید : 61 تاريخ : شنبه 13 آبان 1402 ساعت: 2:49